پارت هفتاد و هشتم

زمان ارسال : ۲۵۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه

حال:
سمیر جواب تماس‌هایش را نمی‌داد و نمی‌توانست هیچ خبری از او بگیرد. بعد از چند روز تا جلوی در بیمارستان آمده بود، اما جرئت نکرده بود پا به داخل آن بگذارد؛ می‌ترسید آوا به همه گفته باشد آن شب روی آن تخت چه دیده است و حالا خانواده‌ی آوا بخواهند از روی عصبانیت آسیبی به او برسانند؛ این خبر هنوز داغ و تازه بود و ممکن بود همه رفتاری هیجانی از خودشان نشان بدهند؛ مخصوصا خاله عطیه. او ممک

1469
474,691 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    10

    مینو چه طلب کار هم هست این همه به در و دیوار زدن بخاطر چی واقعا چرا انقدر خودش رو بی ارزش میکنه به خیال خودش چه کار مهمی هم کرده

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    فکر میکنه به خاطر عشق. ولی در اصل به خاطر حسادت و خودخواهی...

    ۸ ماه پیش
  • Aa

    10

    عجب مریضیه 😲🌹

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    21

    مینوخودخواه که فکرمی کنه عاشقه

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    بله. احساس مینو بیشتر خودخواهی و حسادته تا علاقه.

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید