پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

مانتوم رو تنم کردم و شالم رو جلوی آینه مرتب کردم. از خونه بیرون اومدیم و سوار ماشین کوهیار شدیم. از درد مچ دستم اخمام اصلا باز نمی‌شد، اما ترجیح دادم حرفی نزنم تا بریم و کار آ هرچه زودتر انجام بشه.
اول رفتیم محضر و من وکالت دادم به کوهیار. از محضر که اومدیم بیرون کوهیار گفت:
-بریم یه جا یه چیزی بخوریم.
ولی درد مچم به قدری شدت گرفته بود که ترجیح دادم دهن باز کنم و بگم.
زبونم رو

487
110,799 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    👏👏👏🙏

    ۲ هفته پیش
  • آیرین

    00

    مثل همیشه فوقعلادعالی بود❤روژان❤

    ۳ هفته پیش
  • زهرا

    00

    عالیییی بیست وایی خیلی خوب مرسی از ت نویسنده جان

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید