زندگی را نمی بازم به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۴۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
مهوا با زمختی جواب داد: امیر برام مهم نیست که بهخاطرش بخوام از تو متنفر بشم، اصلا تو کی هستی که بخوام ازت نفرت داشته باشم، یا بخواد خوشم بیاد؟ من حتی یهلحظه هم بهت فکر نمیکنم، پس خودتو اذیت نکن و بیخود رازتو برملا نکن!
لبخند روی لبهای دخترک خشکید و نگاهش را پایین انداخت. با شانههایی فرو افتاده و صدایی ضعیف جواب داد: باشه... اما حداقل اینو گوش کن! امیر آدم بدی نیست. خیلی دل مهربون
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
محیا
10از قرار معلوم آرش و مهوا قراره زوج داستان بشن ، جیگر امیر این وسط سوخاری شه :)
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 10چقدر آرش با شعور خیلی خوشم اومد ازش😍 ایول راستشو باید بگه حتی اگه حامی باهاش قهر کنه و بزن تو گوشش بعدش باهاش خوب میشه چون خون خون و میکشه😍عالی بود مرسی نگارجونم❤️فقط موندم حنانه رابطه اش باامیرچیه؟
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
آرش جدی و عاقل رو دوست دارین یا وقتی حرص میده😁 ممنون از نظرت عزیزم. ♥
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 10هردو حالتش دوست دارم باحاله😍😍خوشم میاد درکل ازش😍کاشکی به جای امیر آرش با مهوا دوست شده بود تا تهشم باهاش بود مطمئنم ❤️🙈
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
ببینیم ماجراشون به کجا ختم میشه😉 ♥🙏🏻
۲ ماه پیشFtm
۲۳ ساله 10به نظرمن که ارش عاشق مهواس همش به بهونه های مختلف میخادببیندش ول کن نیس شنبه چراپارتگذاری نشد نگار جون؟
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
ممنون که حدس و نظرت رو میگی عزیزم. ♥😊 آره متأسفانه اما حواسم هست امروز فردا جبرانش میکنم. راستی اینم بگم هر پارتی که میذارم اگر کامنت زیاد بگیره، پارت هدیه میذارم. قابل توجه اعضایی که میخونن و کامنت
۲ ماه پیشزهرا
10حامی ازقضیه بی ابروی مهواچیزی نمیدونه این طوربهم ریخت وعصبی شد وای از روزی که ازبقیه ماجراخبرداربشه مهوابدکردبه حامی بادروغ وپنهون کاری وبه اعتمادی که حامی بهش داشته
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
ممنون از کامنتایی که میذاری زهراجون، همه اینجوری برای هر پارت، چندتا کامنت میذاشتن، من هرروز دوتا پارت میذاشتم بس که انرژی میگرفتم🥺♥
۲ ماه پیشزهرا
20ارش عاشق حنانه ی که این جوری سرامیربه حنا نیش وکنایه میزنه ولی خبرنداره که حناهم عاشقشه ولی کاش عاشق مهوابود
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
چقدر خوشحال میشم اینجوری حدس میزنید در مورد رمان😊🙏🏻♥
۲ ماه پیشساناز
00❤️❤️❤️❤️
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
♥♥🙏🏻🌹
۲ ماه پیشمریم گلی
10واقعا باریکلا به آرش با این طرز تفکرش ،امیدوارم مهوا اگه واقعا بی گناهه ،بتونه این رو ثابت کنه ،ممنونم نگار جون 🙏♥️💓💓
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
بهنظرتون بیگناهه یا نه🤔 ممنون از کامنت و همراهیتون عزیزم♥
۲ ماه پیشم
10این عاقلترین حالت آرش بود البته قبلش عصبانیتشو سر حنا بیچاره خالی کرده بود
۲ ماه پیشزهرا
11وای ازروزی که ارش بفهمه حناهم عاشقشه
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
حنا طفلی اومد مهوا رو آروم کنه مثلا... خودش زخمی شد😅
۲ ماه پیشپرنیا
10واقعا حق با آرشه ب حامی بگه ک حساب امیرو هم برسه
۲ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
ببینیم آخرش دلتون خنک میشه از این امیر😄
۲ ماه پیشزهرا
20چقدرارش منطقی صحبت کردبامهوا وراه درست رونشون مهوادادعاقلانه ترین کارهمینه راستش وبگه
۲ ماه پیش
Ftm
۲۳ ساله 10منتظرم ببینم ماجرای مهوا و آرش به کجا ختم میشه امیدوارم پایانش تلخ نباشه😍🤗💖