قفس چکاوک به قلم زهرا خزائی
پارت سوم
زمان ارسال : ۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
از ترس پاهایم سست شده بود
میترسیدم، دیگر از منوچهر نه از او میترسیدم
اشک هایم جاری بود
صدای همان مرد پرهام نام پیچید
سرم داغ بود
چرا منوچهر را میخواهند؟
تا در باز شد منوچهر دوباره دولا شد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
00عالی