پارت سوم

زمان ارسال : ۲ روز پیش

از ترس پاهایم سست شده بود

میترسیدم، دیگر از منوچهر نه از او میترسیدم

اشک هایم جاری بود

صدای همان مرد پرهام نام پیچید

سرم داغ بود

چرا منوچهر را میخواهند؟



تا در باز شد منوچهر دوباره دولا شد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید