پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
به جلو اشاره کردم. حنا که داخل شد، پشت سر او وارد شدم. با نزدیکتر شدن به سالن، صداها رساتر شد و من کنجکاوتر، صدا آشنا بود ...
به محض ورود به سالن، نگاهم معطوف پیروز شد. از حضورش جاخوردم. ابتدا از هرکس او متوجه ورودم شد و بعد توجه عمو شاپور و عمو فرزین را به سمتم کشاند.
- بَه کوروش خان، مشتاق دیدار.
توقع دیدنش را نداشتم. هیچ وقت نتوانستم با او رابطهی خوبی برقرار کنم. نه خودش مورد پ