خیانتکار عاشق 3 به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت چهل و پنجم
زمان ارسال : ۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
پول و جلوش انداختم و جوابی ندادم.
با بهت گفت: اینکه خیلی زیاده، از کجا آوردی؟
مردمک چشمهام رو با بیحوصلگی توی حدقه چرخوندم و زیرلب گفتم: مهم نیست بگیرش!
- آخه خیلی زیاده، خودت بهش احتیاج پیدا میکنی!
- بزن به حساب نگهداری از آندریا و خسارتهای جانبی، نیازی بهش ندارم.
واقعاً هم نداشتم، انقدری بخاطر ماموریت هام پول گرفته بودم که بقیهٔ عمر خسته کننده و تلخم رو تو