طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۲۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
گلشن از آن دست مادرهای بهشت بود که اول یک دل سیر با دمپایش کتکت می زد و بعد با آغوش گرمش تو را از شر هر چه دیو و اسکل بود در امان نگه می داشت.
چند بار سعی کردم از گلویم واژه ها را درکنار هم بچینم و مثل بلبل برایش چهچهه بزنم.
با دست به گلویم اشاره کردم و کاسه چشمانم پر از اشکهای گرم شد.
گلشن ابروهای نازکش را با اندوه درهم کشید و لیوان شیر داغ را به دستم داد.
-
اسرا
00عالیه طبیه خانم