پارت بیست و نهم :


گلشن از آن دست مادرهای بهشت بود که اول یک دل سیر با دمپایش کتکت می زد و بعد با آغوش گرمش تو را از شر هر چه دیو و اسکل بود در امان نگه می داشت.

چند بار سعی کردم از گلویم واژه ها را درکنار هم بچینم و مثل بلبل برایش چهچهه بزنم.

با دست به گلویم اشاره کردم و کاسه چشمانم پر از اشکهای گرم شد.

گلشن ابروهای نازکش را با اندوه درهم کشید و لیوان شیر داغ را به دستم داد.

-

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    عالیه طبیه خانم

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.