پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


لبخند بی‌شباهت به پوزخند زدم و زیرلب گفتم: عالی میشه!
لکسا اما بی‌توجه به بدعنقیش به سمتش رفت و گونه‌اش رو بوسید.
- اگه تو بری اون‌وقت کی غر بزنه و مردم رو فراری بده؟!
منتظر جواب حرفش نموند و با قدم‌هایی بلند به سمتم اومد.
- حالت چه‌طوره؟ خسته که نیستی؟!
احساس کردم به‌خاطر شنیدن صدای پرانرژی و بلندش مویرگ‌های مغزم پاره شدن و گوشم داره خون‌ریزی می‌کنه.
پلک‌

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.