به سردی یخ به قلم ملیکا کاظمی
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
***
نگاهی به لباس روبهرویم انداختم.
یک لباس مشکی رنگ... دست به پارچهاش کشیدم. پارچهی نرم و لطیفش پوستم را نوازش میکرد.
مرد آرایشگر به سمتم آمد و با لحجهای غلیظ گفت: اینجا بشین عزیزم.
به حرفش گوش کردم و روی صندلی نشستم.
از لحجه و صورتش میشد فهمید برای آمریکا نیست... احتمال میدهم برای آسیا باشد.
کجای آسیا را نمیدانم.
دستی به موهای سپیدم کشید.
موهایم
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فیونا
10عالی بود👌🏻 نمیشه عکس برفین و الک و زال رو این جا هم بذاری؟
۳ ماه پیشفرگُل
00مطمئنم اونقدرا هم اطمینان نکرده بهت دختر😂حالا بعداً نشونت میده
۳ ماه پیش.
00دوست دارم زال و الک عاشق برفین بشن بعد سرش باهم دعوا کنن😂من زال و بیشتر از الک دوست دارم کراشعلی تره
۳ ماه پیش_
20فکر کنم یه مثلث عشقی به وجود بیاد برفین الک زال
۳ ماه پیشستاره
00چقدرالک باش راه میاد،معلومه دوستش داره
۳ ماه پیشفاطمه
01بسیار قسمت عالی بود امیدوارم برفین عاشق الک بشه 🥰 قلمت همیشه بدرخش نویسنده عزیزم
۳ ماه پیشA
00سلام ملیکا خانم چقدر عالی ماشالله داری گلم
۳ ماه پیش
نمیدانم
10من از الک خوشم اومده🫠