پارت بیست و پنجم :

بعداز دقایقی که برای من مثل سال گذشت بالأخره به بیمارستان رسیدیم. کرایه تاکسی رو حساب کردم و هرسه با عجله از ماشین پیاده شدیم و به طرف بیمارستان تقریبا دویدیم.
سوار آسانسور شدیم و کلید طبقۀ دوم رو زدم. نگاهم به چهرۀ غم‏زدۀ مادر لیدا افتاد. دونه‏های درشت عرقی که روی پیشونیش بود رو هر چندثانیه با گوشۀ شالش پاک می‏کرد و اون‏ها با سماجت دوباره بیرون می‏زدن. شرمنده سرم رو پایین انداخت

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۸۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.