پارت صد و چهارم :

بازهم ساکت ماندم. دست خودم نبود، حنجره‌ام یاری‌ام نمی‌کرد.
در یخچال را باز کرد. نگاهش به یخچال خالی که افتاد اخمی کمرنگ بر چهره‌اش خودنمایی کرد.
- چیزی که نخریدی!
نگاهش در نگاهم قفل شد. لبخند مصنوعی بر لب‌هایش نقش بست.
- چیزی برای خوردن که نداری.
به سمتم آمد.
- اصلا شام خوردی؟
انگشتانم را بین موهایم فرو بردم.
- آره.
لبخند آشکاری در لب‌هایش نمایان شد.
-

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.