پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۵۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

آرش کمی نگاهش کرد و بعد نفسش را بیرون داد.
- باشه... تو که راست میگی. ولی اگه دوسش داری باید بگم داره تو بد دردسری میفته. برای اینکه رابطه‌شو با تو، از حامی پنهون کنه... کلی دروغ بهش گفته و روز به روز داره دردسر بیشتری براش درست میشه. الان دیگه آدمای سرلکم دنبالشن.
امیر نگاهش به نقش و نگار فرش بود و پرسید: الان داره به حامی چی میگه؟!
آرش پوزخند زد و جواب داد: داره میگه اونقدری که عا


دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • محیا

    20

    پارت قبلی گفتم کاش امیر حرف بزنه ، این پارت حرفمو پس میگیرم ، کاش لال میشد😐😂 ، همچیو خراب کرد با حرف زدنش !!

    ۲ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    😂😂😂عالی بود کامنتت♥

    ۲ ماه پیش
  • م

    20

    بیچاره مهوا هر لحظه دروغهاش برای حامی رو میشه،بیچاره حامی دیگه خیلی احساس تنهایی میکنه بااین خواهری که بهش اعتماد نداره،فکر کردم امیرنامرد خودش میخواد بازی رو ادامه بده

    ۲ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم که همراهم هستی و انرژی میدی♥

    ۲ ماه پیش
  • ساناز

    00

    عالی بود ومت گرم❤️❤️❤️❤️

    ۲ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم♥♥♥

    ۲ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    از امیر متنفرم این همه مهوا کمک کرده به باباشون حالا نذاشتن خودش بگه حداقل الان حامی میگفت از خود مهوا راستشو شنیدم من بودم ول میکردم میرفتم دیگه دور ورشون پیدام نمیشدالان اگه حامی امیرم خفه کنهحقداره

    ۲ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم بابت همراهی و نظراتت ♥😘

    ۲ ماه پیش
  • Ftm

    ۲۳ ساله 10

    من نمیدونم چرا حس میکنم آرشم عاشق مهوا بوده ولی سکوت کرده بخاطر برادرش اونم نمیتونه ببینه آرش قاطی خودشو مهوا بشه یا تو دردسربیوفته خلاصه که آرش و مهوا رو عشقه مرسی نگارجون💖💙

    ۲ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون که با کامنت گذاشتن بهم انرژی میدین، همراهیتون باعث افتخاره♥

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.