ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۳۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
لبخند زدم و خیلی آروم گفتم:
-باشه، پس من فاکتورارو میبرم.
باشهای گفت و تا خود مرکز خرید یکبند حرف زد. فکر کنم بعداز پیاده کردن ما راننده حتما باید یه قرص سر درد میخورد.
به مرکز خرید روبهروم نگاه کردم. خیلی بزرگ بود. سوگل پول تاکسی رو حساب کرد و با هم رفتیم داخل. سوگل با خوشحالی هی دستمو میکشید و از مغازهی لباس فروشی میبرد به مغازهی وسایل خونه، از وسایل خونه م
آیرین
00عالیه