ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت هفتاد
زمان ارسال : ۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
بعداز تموم شدن غذا میترا به عزیز گفت:
-برو بشین، خودم جمع میکنم.
منم که ناراحت بودم بدون هیچ حرفی بلند شدم برم اتاقم که صدای جدی میترا مجبورم کرد وایسم:
-شما هم از اون غذا خوردی؛ پس لطف کن اول تشکر کن از عزیز، بعد تو جمع کردن کمک کن. بچه کوچیک نیستی که لازم بشه اینا رو من بهت بگم.
برگشتم سمتش اما جوابشو ندادم فقط رو به عزیز گفتم:
-دستت درد نکنه، خیلی خوشمزه بود.
ب
آیرین
00مثل همیشه عالی👏👏