پارت دویست و هشتاد و پنجم

زمان ارسال : ۶۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

دست به کمر زدم و با شیطنت گفتم:
-پس خودتم مواظب باش حامله نشی!
چپ‌چپ نگاهم کرد:
-دارم برات. فعلاً برم که هر آنی ممکنه یا این مرتیکه تخم‌هاش بترکه، یا بزنه تو دل جاده و همین امشب چندتا توله پس بندا...
هنوز جمله‌اش کامل نشده بود که صدای نعره‌ی بنیامین دیوارهای خانه را لرزاند. حیران چشم‌هایم گرد شد. اهورا پلک‌هایش را روی هم فشرد و از لای دندان‌های کلید شده‌اش گفت:
-فکر کن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.