پارت دویست و هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

از خنده سرخ شده بودم. اهورا این حرف‌ها را از کجایش درمی‌آورد آخر؟
بنیامین خجل سر به زیر انداخت و لب زد:
-ببخشید دیگه، جوونی‌یه.
-جوونی‌یه و کوفت! چون جوونی هر گهی باید بخوری؟ الان باید بندازمت جهنم بگم ملکه‌ی عذاب قیف رو فرو کنه تو ماتحتت از همون جا مواد مذاب رو چنان بچپونه تو تن و بدنت که آروقش از حلقت بزنه بیرون.
فقط خدا می‌دانست چه تلاشی داشتم تا قهقهه‌ام به هوا بلند ن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.