گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و هفتاد و یکم :
مانتوی اسپرتم را از تن درآوردم و روی تخت گذاشتم. پایین شلوار جینم گلی شده بود و دوست نداشتم با آن سر و وضع روی تخت بنشینم. چمدانم داخلِ صندوق عقب ماشین بود. لحظهای تصمیم گرفتم سروقت اهورا بروم و از او بخواهم چمدانم را برایم بیاورد تا لباسهایم را عوض کنم، اما پشیمان شدم.
فرصت زیاد بود؛ بهتر بود اهورا تمرکزش را روی تبدیل کردنِ بنیامین بگذارد. من هم میتوانستم تمام مدت در تراس به جنگ
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۹۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.