پارت دویست و شصت و هشتم :

بی‌توجه به هشدارش با لحنِ کنترل شده‌ای پرسیدم:
-واقعاً می‌خوای دست و پاش رو بشکنی؟
زیپِ کاور را گشود و از لابه‌لای بوته‌ها راهی به سمت جلو باز کرد:
-نترس؛ الان که مرده و هیچ دردی نمی‌فهمه. بعد از تبدیل شدن‌شم هر جای بدنش که زخم یا شکستگی داشته باشه، ترمیم می‌شه. هی با خودت تکرار کن که راهی غیر این نداریم. این بدبخت عمر انسانیش تا همین‌جا بوده. عمر خوناشامی شم قطعاً پر درد و

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.