گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و شصت و دوم :
-خجالت بکش. کاری نکن دمت رو بگیرم و پرتت کنم از خونه بیرون. بیحیا.
پوزخندش به خندهای بدل شد که به زور سعی داشت جلوی آن را بگیرد و با لحنی که رگههایی از خنده در آن مشهود بود، پرسید:
-از کجام بگیری بندازیم بیرون؟
دیگر نتوانستم در برابر بیحیاییاش سکوت کنم. پلک بستم و از ته دل جیغ زدم:
-اهورا!
صدای قهقههاش به هوا برخاست. من هم خندهام گرفته بود ولی میدانستم خندیدنم
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.