پارت دویست و شصت و یکم :

البته تا جایی که من فهمیده بودم، او حتی دوست نداشت با خانواده‌اش تلفنی صحبت کند. پدر و مادرش هم تمایلی به حرف زدن با او نداشتند و من کنجکاو بودم بفهمم دلیلِ این بی‌مهری‌ها چیست؟
به جز سفر با آزادشهر، به هیچ بهانه‌ی دیگری پایم را از خانه بیرون نمی‌گذاشتم. اهورا مدعی بود که بهتر است صبر کنم تغییراتم کامل شود بعد در جامعه ظاهر شوم. او می‌گفت بهترین کار این است که دوست و آشنا و اطرافیا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.