گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و شصت و یکم :
البته تا جایی که من فهمیده بودم، او حتی دوست نداشت با خانوادهاش تلفنی صحبت کند. پدر و مادرش هم تمایلی به حرف زدن با او نداشتند و من کنجکاو بودم بفهمم دلیلِ این بیمهریها چیست؟
به جز سفر با آزادشهر، به هیچ بهانهی دیگری پایم را از خانه بیرون نمیگذاشتم. اهورا مدعی بود که بهتر است صبر کنم تغییراتم کامل شود بعد در جامعه ظاهر شوم. او میگفت بهترین کار این است که دوست و آشنا و اطرافیا
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.