پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


در حالی که کنترل اشک‌هام رو از دست داده بودم، با عجز نالیدم: چرا کشتیش؟ اون ممکن بود جواب سوال هام رو بدونه!
اسلحه رو رها کرد و کنارم روی دو تا زانوش نشست،
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و اشک هام سرازیر شدن؛ دستش و دور کمرم حلقه کرد و بغلم کرد، در حالی که موهای چسبیده به پیشونیم رو نوازش می‌کرد به آرومی و ملایمت دم گوشم زمزمه کرد: اون فقط یه تله بود.
با بغض گفتم: اما تنها را

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ثریا

    10

    👌

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.