پارت سی و یکم

زمان ارسال : ۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


حرفم تموم نشده بود که ناگهان صدای گریه ای از صندلی پشنی بلند شد، با شتاب به سمت عقب چرخیدم و از داخل پتو بیرون آوردمش.
دست های سردم رو بی‌توجه به کثیفی و خون‌آلودیشون دورش حلقه کردم و سرش رو به سینه‌ام چسبوندم.
سرش رو که به سینه‌ام چسبوندم برای چند لحظه هم که شده از جهنم افکارم بیرون اومدم و احساس آرامش کردم؛ عجیب بود که اون هم آروم شد و دست از گریه کردن برداشت.
چشم‌هام ر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.