پارت صد و یکم :

نگاهم را دوباره به پنجره و خیابان مملو از ماشین‌های جورواجور دوختم.
- می‌رم که بسازم. هم خودم رو، هم اوقات تلخم رو، هم قلب شکسته‌ام رو، من برای ساختن می‌رم. ساختن خودم. فاطمه به این ترمیم نیاز دارم.
لحنش را دلداری فراگرفت. نگرانم بود. من این را خوب می‌دانستم.
- ولی این راهش نیست. راه‌های دیگه رو می‌تونی امتحان کنی. فکر نکن تو غربت، تک و تنها زندگی کردن به این راحتی‌هاست.
م

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.