مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۴۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-دیدمش سمآء. اومده. اون کثافت الان خونهی منه.
حالا که داشتم از قاتل عشقم حرف میزدم تمام تنم گُر گرفته بود.
-خوبی همتا. شمُرده حرف بزن بفهمم چی میگی.
دستم را روی قفسهی سینهام فشردم و آهی لرزان از کنج آن بیرون آمد. < ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
10چقدر بی حیاست ماه عسل هم میخواست بره با پول همتا😡