پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۴۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه


و برادرش به تبعیت از خواهرش سر تکان داد و حرفهایش را با آب و تاب بیشتری ادامه داد. لب‌های بسته‌ام به قدر استقبالی نچسب کش آمد. نمی‌دانستم چرا به سیم آخر نمی‌زدم و این جشن را برای خاطره‌ای بد آماده نمی‌کردم! عرشیا دستم را که کشید همراهش به حر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.