پارت شصت و سوم

زمان ارسال : ۴۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه


-اون موبایل رو دکوری واست نگرفتم بذاری تو خونه و خودت بری بیرون. باید همراهت باشه.

عرشیا گفت و چند قدم جلوتر رفت که متوجه‌ تعللم شد. ایستاد و سری به سمتم چرخاند.

-چیزی شده؟ نمی‌خوای بیای تو!

سوئیچ‌ها را کف دستم فشردم. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.