پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۴۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه


به حرفش کوچکترین توجهی نکردم. دستگیره در را چرخاندم و بی‌هوا وارد اتاق شدم. پایم که به اتاق رسید منشی خودش را با غرولوند به من رساند اما نتوانست مانع‌ام شود. صدای آرامِ دکتر رستمی در اتاق پیچید.

-مسئله‌ای نیست رویا جان. شما بفرمایید. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.