پارت دویست و سی و سوم

زمان ارسال : ۴۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

بلند شد و مقابلم ایستاد. صورتش خون‌آلود بود و لباس‌هایش پاره. نفس‌زنان گفت:
- تو به من شلیک نمی‌کنی.
- می‌تونی امتحان کنی. تا سه می‌شمرم، اگه هنوز اینجا باشی شک نکن ماشه رو می‌کشم.
- به خاطر این مرتیکه حاضری منو بکشی؟
- به خاطر خودم، به خاطر بازی‌ای که یه عمر باهام کردی، به خاطر مامانم و عذابی که بهش دادی... تو لعنتی باعث شدی دستگیر بشه. تو... همه‌مون رو گول زده بودی. سال‌

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    10

    مثل همیشه جذاب و پرهیجان و قشنگ و پر از اتفاق🌸. بعضی رمان هارو که میخونیم همش کش میدن بعضی پارت هاشون تکراری میشه ولی این رمان تو هر پارتش یه اتفاق هیجان انگیز میفته ممنون واقعا😘

    ۱ ماه پیش
  • ساناز

    00

    💛🧡💚🩵💙💜❤️🤎

    ۱ ماه پیش
  • روزانه

    10

    سلام نمیشه کامل بفرستین پارتذهارو اینجوری باید تاروز بعد تو خماری بمونیم ک

    ۱ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    این رمان رو هرجاش قطع کنم باز خماریه چون همه‌ش هیجانه😁

    ۱ ماه پیش
  • سحر

    ۳۴ ساله 20

    واییییییی چقدر خماری سخته تروخدا پارت جایزه بدین بهمون گناه داریم اخه

    ۱ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    ای جونم به این همه اشتیاق🥰

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.