تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت هفتاد
زمان ارسال : ۳۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
چند دقیقه در همان حالت بی صدا اشک ریخت و بعد خودش را از آغوشم بیرون کشید و با آستین مانتواش اشکهایش را کنار زد. گفت:
- فکر میکنی بهتره در مورد حرف های سروان غلامی به مامان و بابام بگم؟
خواستم فوراً جواب بدهم نه نگوید، ولی بعد دیدم تصمیم گیری در مورد این مسئله واقعاً برمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم دولتیاری | نویسنده رمان
قاتل که پیدا شده! تو پارتهای بعد سرنخ میدم بهتون اتفاقا
۱۰ ماه پیشمیم
00ععع خوبهههه پپ
۱۰ ماه پیشملیکا
00به خدا قسم عقل دانیارو من داشتم الان هف کفن پوسونده بودم اخه یعنی چی نمی تونم بی خیال بشم دانیار پسرم انقدر احمق نباش
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
چرا هنوزم اخلاق دانیار دستتون نیومده؟🤣😂
۱۰ ماه پیشملیکا
00نه والا دیگه من انتظار هر چیزی رو از دانیار دارم یعنی الان اگه بفهمه کمند قاتله و باهاش بمونه هم چیز عجیبی نیست باز میگه من که نمی تونم بی خیالت شم به خاطر چشماش آخه این چشمای کمند نفهمیدیم چیه به خدا
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
میخواید رابطهشونو تموم کنم که اینقدر حرص نخورید؟🤣😂
۱۰ ماه پیشسارای
00دیدی یه چالش و معمای دیگه به بقیه اضافه شد😭🥴 اقانمیخواد اسپویل بدی خب نخواستم🤣خدامیدونه تواون ذهنت چی میگذره😎🤔😂🤣
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
چیزهای خوبی میگذره تو ذهنم🙂↕️🤩
۱۰ ماه پیشسارای
00سلام مریم خوبی،خدایش توهم مثل نیلوفرنویسنده ی تورمان،اخرین گلوله،معما روی معمامیاری و مارو به چالشی!
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
سلام عزیزم خب چه اشکالی داره؟ 😅😂
۱۰ ماه پیشسارای
00من جنبه ی چالشو ندارم خدایش دیگه مغزمن کشش نداره، بابا اسپویل بدین خب اذیت نکنید ماهارو😂😂این کارو بامن نکنننن🤣🤣
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
تازه الان ذهنتون کشش نداره دیگه؟ بابا بی خیال من یه شهرو قراره نابود کنم. 🤣🤭 اینم اسپویل!
۱۰ ماه پیشاسرا
00تورمان های که ژانرویرانشهرآدمهای اصلی یایکی ازآنهادچارشکست میشن ممکن دانیاردچارشکست بشه؟
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
هر چیزی امکانش هست:)
۱۰ ماه پیش
مبم
00لاقل یه چیزی از شخص سومی یا قاتل بده. ما حدس بزنیم ببینم کی قاتله