پارت دویست و بیست و دوم

زمان ارسال : ۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

خودم را روی زانوهایم به طرف او کشیدم.
- اگه... اگه ایرج دروغ گفته باشه... اگه شمس بی‌گناه باشه و ما از اینجا بریم... گممون می‌کنه.
- طناب بیار. بعداً هر سؤالی داشتی جواب می‌دم. می‌دونی که نمی‌خوام به ضررت کاری بکنم.
بلند شدم و به طرف اتاق رفتم. دوباره برگشتم.
- اگه دست و پاش رو ببندی و اینجا ولش کنی... هیچ‌کس پیداش نمی‌کنه. ممکنه از گشنگی و تشنگی بمیره.
ایرج زهرخندی زد.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    20

    واقعا اگه تابان علی رو نداشت چی می شد ،خدا کنه تابان با علی ازدواج کنه ،علی همه جور امتحانی رو توی صداقت و مردانگی پس داده ممنونم نویسنده جان

    ۲ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    نوش نگاه زیبابینتون عزیزم🥰

    ۲ ماه پیش
  • ساناز

    10

    💚💛❤️💙💜🩵🤎🧡

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.