پارت سی و ششم :

چیزی در دلم فرو ریخته بود ،صدایم می لرزید :
_کی فرستادیش تو ؟
_همون لحظه که براش خرید کردم اوردم دم در ،اصرار داشت بیاد پیش شما.!!
می خواستم او را شماتت کنم ،اما نگاهم که به چشمان نگران او ریخت ،غمی درون دلم نشست ،دست خودم نبود ،او را شبیه ایمان می پنداشتم ،با قدم های سست و کم جان وارد حیاط شدم ،هر کدام به یک طرف می دویدیم ،حیاط شلوغ بود ،مادر روی سکو نشست ،می دانستم که فشارش بالا

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.