پارت هشتاد :

دلم ناگهان فرو ریخت .در مقابل پاسخگویی به هر چیزی ناتوان بودم با پاهای لرزان به سمتش رفتم و ماگ را روی میز گذاشتم، کار از کار گذشته بود قرار بود در مورد چیزی صحبت کند که همیشه از آن می‌ترسیدم آرام گفتم:
_ تو منو تعقیب کردی؟
محمد چانه‌ای بالا انداخت به کسری از ثانیه چهره‌اش حالتی عصبی پیدا کرد:
_دست پیش گرفتی پس نیفتی .
نمی‌خواستم بدرفتاری کنم اما در حالی که زبانم بند آمده

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.