ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت شصت و ششم
زمان ارسال : ۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
رسیدم به ساحل. روی شنها نشستم و به طلوع خورشید چشم دوختم. ماه و خورشید هم زمان تو آسمون بودن. ماه در حال غروب و خورشید در حال طلوع بود. با گوشیم یه آهنگ پلی کردم و تو حال خودم بودم که با نشستن کسی پیشم با ترس هین بلندی کشیدم و از جا پریدم. با دیدن میترا با تعجب گفتم:
-مامان ترسیدم!
اخم وحشتناکی کرد و گفت:
-منم وقتی اومدم تو اتاقت و دیدم نیستی ترسیدم. بگیر بشین.
کنارش نشستم و سرم
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آتاناز
00عالیه پارت بعد رو زود بذار