پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
******
ایپزود دوم،بیمارستان:
هوتن روی تخت بیمارستان خوابیده بود.پلک هایش بسته بودند ودستگاه های زیادی به او وصل بود.پرستار چیزی توی سرم او تزریق کرد ونگاهی به وضعیتش انداخت.نفس کلافهای کشید وزیر لب گفت:
-کاش زودتر برگرده به این دنیا.
دوباره به صورت هوتن نگاه کرد.کنار پیشانیاش یک زخم عمیق افتاده بود وسرش هم باند پیچی شده بود،گویی نفس نمی کشید اما زنده بود!
دستش را
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
پرنیا
00چقد خوب ک زندس 🥺🥺 ولی این حامی چرااا باز پیداش شد؟! دستت بازه بزن خلاصش کن،بقول محبوبه باااز شرو کرده ب شو راه انداختن😶😒