شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت هشتاد
زمان ارسال : ۴۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 15 دقیقه
دستم را بالا آوردم محکم به سینه اش کوبیدم و بلند گفتم:
-گفتم چی گفتی؟
این بار کف هر دو دستم را محکم به سینه اش کوبیدم هولش دادم عقب و دیوانه وار جیغ کشیدم:
-معلوم هست چی می گی تو عوضی؟ تو کشتیش تو توی روانی آشغال خدا لعنتت کنه آر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهلا
00غمگین بود این پارت :)