پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۲۳۰ روز پیش


نفس عمیقی کشید و به چشمام زل زد. این‌و فهمیده بودم هر موقع می‌خواد صداقتش‌و یا حسش‌و بهم بفهمونه این کار رو می‌کنه.

شمرده شمرده گفت:

-شیوا بی‌گناه نبود!

تا اومدم لب به اعتراض باز کنم دستش‌و بالا آورد و علامت ساکت باش‌و نش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید