پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۳۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

بدون اینکه بتونم کاری بکنم از روی کانتینر افتادم پایین و تنها کاری که توی اون شرایط میتونستم انجام بدم این بود که دستامو سپر صورتم کنم که موقع افتادن رو زمین آسیب نبینه.

پاشا تقلبی به محض افتادنم روی زمین دستامو از پشت گرفت و با یه طناب محکم بست.
انقدر محکم که آخم در اومد و بعد همون طنابو گرفت کشید و مجبورم کرد بلند شم.
- درستت میکنم فقط صبر کن.
به اطراف نگاه کردم و همون

456
67,249 تعداد بازدید
591 تعداد نظر
88 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۱۰ ماه پیش

سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻

وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

بچه ها همونطور که من و سبکم رو می‌شناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی‌ که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍

حانیا بصیری : ۷ ماه پیش

⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮

حانیا بصیری : ۵ ماه پیش

دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی عالی مرسی حانیا جونم ❤️❤️

    ۱ ماه پیش
  • نیلوفر آبی

    00

    عالی بود عالی

    ۱ ماه پیش
  • آمینا

    00

    یه مشت و خل و چل😅😅

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید