پارت سوم

زمان ارسال : ۱۰ روز پیش

عوض خواب، اشک مهمان چشمانش شده بود؛ به یُمن آن همه لوازم آرایشی که از پیشانی درون چشمش لانه گزیده بود. خسته بود اما گرما اجازه نمی‌داد ذهنش آرام شود و تنش رام.

گرما به زیر تیشرت سرخش رسوخ کرده بود و لباس را به تنش می‌چسباند؛ کلافه روی تخت نشست ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید