پارت صد و سی و سوم

زمان ارسال : ۶۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه



نفهمید رنگش از پرتاب نور مهتابی رفته یا از اتفاقات عصر:
-خوبی شیدا؟
خوب نبود! اما حسی برای حرف زدن نداشت. سرش را بالا انداخت و نگاهش دور هال چرخید. چشمش که به ساعت خورد، سمت زهرا چرخید:
-هشته! طاها اومده بالا؟
-نه! نیومده که هنوز. عصری رفت بهت نگفت کی میاد؟
-من باهاش حرف می‌زدم می‌شستمش پهنش می‌کردم.
-از مزایای مادر شدنه زبونتو کنترل کردی؟ خواستی جوجوت نبینه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.