بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و سی و یکم
زمان ارسال : ۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
در که باز شد، امیرطاها را مقابل خود دید. هر کدام از دیدن دیگری جا خوردند. مردمک نگاهشان تندتند روی هم چرخید. پیش از آنکه زهرا حرفی بزند، ردی از دلشوره توی سینهی امیرطاها پیچید و زهرا را کنار زد. زهرا گوشهی کاپشنش را از پشت گرفت نگاهش دارد. اما شتاب قدمهای امیرطاها قدرت دستش را به انتها رساند.
دنبال امیرطاها رفت بلکه همراه خود برشگرداند. اما امیرطاها وارد سالن شد و مقا