بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و بیست و هفتم
زمان ارسال : ۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
-خب! به منم همینو گفت. مگه نرفت؟
-چرا. اما نزاشت من باهاش برم تو مطب. زودم اومد بیرون.
-شاید رات نمیدادن خب. بعضی از دکتران زنان مردا رو راه نمیدن.
-نه، پیچوند منو.
-یعنی چی؟ درست حرف بزن.
-احساس میکنم راستشو نگفت.
-احساس میکنی فقط؟
-آخه نرفته اومد بیرون. گفت دکتر نیومده.
-شکر خدا که دروغگو نیست. شک داری مگه بهش؟
-نه. دلم شور میزنه.<