بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و بیست و هشتم :
تمرین دادن پسرها که تمام شد، از آب بیرون آمد و لب استخر نشست. مهران با اینکه خیلی عقبتر از دانیال آمده بود، داشت به سطح او میرسید. کُند پیش رفتن دانیال، به خاطر نامنظم آمدنش بود. به مسابقات هم نرسید. دلیلِ کارهای دانیال هیچوقت برایش آشکار نشد. پسرک آنقدر غرور داشت که شهریههای عقبتر را هم کامل پرداخت کرد. موقع تحویل پولهایش به سامیار، پرمعنا نگاهش کرد به پسرک تخف
لطفا صبر کنید...
میم
1به کی سپردشون،فقط پول براش مهمه،خیلی راحت مشغول تلفن شده