بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و بیست و پنجم
زمان ارسال : ۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
شهیاد را با هزار بدبختی خواباند و سرجایش گذاشت. کودک چند روزی بود بیقرار شده و مدام با کله خودش را روی زمین میکشید. مادرها میگفتند دندان کرسی درمیآورد که آنقدر کلافه است. دوباره هم بدقلق و غرغرو شده بود. کامل از کنار رختخوابش بلند نشده بود که صدای تلفن برخاست. روی زمین میخواباندش یهو از تخت خودش را پایین نیندازد. سمت تلفن خیز برداشت تا صدایش شهیاد را نپراند. سرعتش ب