آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۴۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه
زندگی...،
راستش را بخواهی، حتی نمیدانم چطور باید توصیفش کنم! فکر میکنم هرانسانی، زندگی را براساس آنچه که تجربه کرده است توصیف میکند.و توصیف من از زندگی،با توصیف تو از زندگی،میتواند از زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد.تقدیر، زندگی من ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😂😂😂😂 از خودگذشتگی هم نمیکرد،آهیر خودش نابودش میکرد😂❤️
۱ ماه پیشمهرا
00من اگه جای اهیر بودم که خداراشکر نیستم مواظب آدمای وفادار دور و اطرافم می بودم حتی یک ذره خراشم برندارند در این باره هیچ وقت نمیتونم اهیر و درک کنم
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
آهیر جزء خودش به کسی فکر نمیکنه🥲👌🏻
۱ ماه پیشحنا
20خیلی خوشحال شدم یه لحظه از اینکه آهیر مرده ولی خب نمیرالمومنین هست این پدر مجهول به قول امیر. کاش از خدا چیز دیگه ای می خواستم گفتم یه ملاقات بهشون بدهکاری 😂 مرسی از این پارت ❤️ 🔥🙏
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت عزیزم❤️✨️ حالاحالاها با آهیرخان کار داریم😬
۱ ماه پیشحنا
00آهیر کم بود خودش حالا قراره خاج هم اضافه بشه؟! مگه خاج بابای آهیر نکشته پس چرا از اون انتقام نمیاره تازه پشتش هم بهش گرمه. فقط زورش به ثامر و خانواده ق ثامر رسید 😡😑
۱ ماه پیشمهرا
00شاید بخشی ش هم به ثامر مربوط باشه همون اوایل پارت انگار ثامر قبلا برای یکی کار می کرد شاید خاج بوده شایدم نه یادم نیست چیزی راجبش گفته باشن ولی افراد خاج بودن که به خونه ثامر تیراندازی کردن🤔
۱ ماه پیشمهرا
00یکم عجیب یکبار به خونش تیراندازی کردن هیچکس نمرد و بعد چندسالم فهمید بریتنی که مرده زندست و تا اون موقع هم کسی بهشون حمله ای نکرد البته ممکنه هم به خونه ی ثامر چندباری حمله کرده باشن
۱ ماه پیشمهرا
00ولی وقتی ثامر با بردیا راجب خاج صحبت می کردن که اون می دونه برسام کجاست انگار خودشم نمی شناختش 🤷🏻 ♀️یکم گیج شدم
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله ثامر نمیدونست خاج دقیقا کیه
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
افراد خاج نبودن که تیراندازی کردن...افراد پدر خاج بودن و اینکه به خونه ثامر هم نبود...به رئیس ثامر حمله کردن❤️
۱ ماه پیشمهرا
00یادم نبود☺️ولی تمام معادلات ذهنیم به هم خورد معلوم شد اهیر دنبال انتقام نبود به دستور خاج اینکار و انجام داد چقدر حس عجیبی خاج و اهیر باهم کار می کنن ورود خاج و خیلی دوست داشتم🥰
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
آهیر هفتخط تر از این حرفا است😬😂 به نظرم فعلا تصمیمی درموردش نگیر❤️
۱ ماه پیشحنا
00اشتباه تایپی داشتم انتقام نمیگیره از خاج؟ زورش به ثامر و خانوادش رسید فقط
۱ ماه پیشمهرا
00یک جای کار می لنگه واقعا چرا نمیره سراغ خودخاج بعد می ره دنبال دخترش دلارا بعدشم ثامر و میکشه و امیرسام و گوشمالی می ده بعد دستخالی هم فرار می کنه🤔
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
شاید آهیر نمیدونه خاج قاتل باباشه...شاید هم ....❤️
۱ ماه پیشمهرا
00واین که چقدر اخیر دربرابر خاج مظلوم بنظر می رسید موقع ورودش یک لحظه اهیر و این وسط مظلوم تصور کردم🤭
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😂😂😂
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
شاید آهیر نمیدونه...شاید هم میدونه و برنامه دیگهای داره..😁❤️
۱ ماه پیشفاطمه ع
00چون امیر عشق داستان انگار ما بهاش زندگی کردیم
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😍❤️👌🏻
۱ ماه پیشستاره
00چه قدرقشنگ خب خداراشکر همه زنده اند💐💐
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت❤️😍
۱ ماه پیشfate
00اهیر بدون که خیلی فحش میخوری ولی ثامررررر 🥲
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
واقعا هم خیلی فحش خورد😂❤️
۱ ماه پیشsh
00مثل همیشه عالی بودددد💕
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم😍❤️
۱ ماه پیشتینا
00وقتی هم تیمارستان منفجر شد اول فکر کردم امیر هم کشته شد، بعد که دیدم زنده ست قشنگ خیالم راحت شد😅❤️
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
خداروشکر😂❤️
۱ ماه پیشتینا
00چقدر بردیا و برسام کناره هم قشنگن❤️ خیلی خوشحال شدم که امیرسام نمرده، اصلاً دلم نمی خواست توسط آهیره روانی کشته بشه❤️ خوبه که آهیر نمرد، چون این مرگ خیلی براش راحت و آسون بود، حقش خیلی بیشتر از اینا
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله واقعا مرگ آسون و بدون زجری میشد برای آهیر😬😬 در مورد برسام و بردیا هم کاملا موافقم باهات عزیزم😍❤️
۱ ماه پیشنشمین
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
چرا من هنوز باورندارم ک ثامر مرده دیدار دو برادر عالی بودخدا رو شکر ک امیر هم زنده است
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله دیدار برسام و بردیا رو منم خیلی دوست داشتم😍❤️ در مورد ثامر هم تو پارت آخر مشخص میشه...😁
۱ ماه پیشRoghayyeh
00😍😍وای بالاخره بهم رسیدن خداروشکر امیرک هم چیزیش نشده
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله بالاخره همو دیدن❤️✨️❤️
۱ ماه پیشHanaa
00🔥🔥🔥
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
❤️✨️❤️
۱ ماه پیشHanaa
00😍😍😍😍😍🔥🔥
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
❤️✨️❤️
۱ ماه پیشSheyda
00دست از سر اینا برداره و من فقط امیدوارم🥲😁. (پیام قبلی جانشد)
۱ ماه پیشغزل
00ولی لطفا بیشتر از ترکیب خواهری دلارا و رز بگذارید😍
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در جلد دو حتما😍❤️
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
❤️❤️
۱ ماه پیشSheyda
00واقعا رمان تا همین لحظه غیر قابل پیش بینی بود واین قوی بودن قلمت رو نشون میده🥹 و اینکه امیدوارم امیرکم زنده بمونه وداداشان گرامیم هم هیچ اتفاقی براشون نیفته البته فکر نکنم نیلوفرجون دست از سر اینا
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اینبار دست از سرشون برداشتم😁❤️ خیالتون راحت✨️
۱ ماه پیشSheyda
10سلام نیلوفر جان خداقوت بهت واقعا🫠🌹🌹 اول از همه واقعا ازت ممنونم که پارت های هدیه گذاشتی به شخصه خیلی خوشحال شدم اصلا دلم نمی خواهد این رمان تموم شه چون این قلم بی نظیرت مطمئنا هیچ جا پیدا نمیشه
۱ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍 مرسی عزیز دلم❤️✨️ نظرت کلیی به دلم نشست❤️✨️❤️
۱ ماه پیش
آزاده دریکوندی
20واقعا چقدر مهراب به آهیر وفادار بود... چقدرم از خودگذشتگی کرد براش🤔 یعنی عشقش به آهیر گویا اینجوری بود که اگه ارومیه بشی روت ارس میکشم واست حبس توی قفس می کشم....🤭