مثل تو مثل هیچکس به قلم مهسا خدایی
پارت یازده
زمان ارسال : ۱۰۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
صدای در زدن باعث شد توی جام بشینم. نگاهی به اطرافم کردم و یادم افتاد توی تخت خوابیدم. دوباره صدای در اومد. زیر لب گفتم:
-بر مردم آزار لعنت.
بعدش بلند گفتم:
-بله؟
حامد گفت:
-املت حاضره. بیا بخوریم که کلی کار داریم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهنازشیرادی
00عالی