پارت نهم

زمان ارسال : ۱۲ روز پیش

وقتی رسیدیم حامد جلوی ساختمون نگه‏داشت و در رو با ریموتش باز کرد.

من و حامد علاوه بر دوست، همکار و همسایه هم بودیم. توی یک ساختمون، یک طبقه و واحدهای جدا زندگی می‏کردیم. حامد به تازگی ماشینش رو فروخته بود، برای همین هنوز ریموت پارکینگ رو داشت. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید