مثل تو مثل هیچکس به قلم مهسا خدایی
پارت هشتم
زمان ارسال : ۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
حامد آب پرتقال رو بهطرفم گرفت و گفت:
- بخور لیدا. حالت رو بهتر میکنه. هنوز ساعت سهئه، تا شب کلی فرصت هست واسه گفتن. به خودت فشار نیار.
تشکرآمیز نگاهش کردم و با همون تنفس منقطع گفتم:
- ولی آخه توام کار و زندگی داری. هم دلم نمی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نازنین
00عالیه