پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

حامد تک فرزند بود ولی من یه خواهر و یه برادر کوچیک‏تر از خودم هم داشتم. اما رابطه‏ی بین من و حامد خیلی صمیمی‏تر از رابطۀ من با برادر خونیم بود. تقریبا داشتم دبیرستان رو تموم می‏کردم که یه روز حامد با ذوق اومد و گفت که تونسته از دانشگاه اتریش بورسیه بگیره.
حامد رفت و من موندم. بعداز حامد تنها شدم چون هیچ دوستی نداشتم. حامد چندسالی رو توی اتریش موند و وقتی برگشت برخلاف انتظار همه که فک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • محدثه

    00

    خوبه

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.