مثل تو مثل هیچکس به قلم مهسا خدایی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
حامد تک فرزند بود ولی من یه خواهر و یه برادر کوچیکتر از خودم هم داشتم. اما رابطهی بین من و حامد خیلی صمیمیتر از رابطۀ من با برادر خونیم بود. تقریبا داشتم دبیرستان رو تموم میکردم که یه روز حامد با ذوق اومد و گفت که تونسته از دانشگاه اتریش بورسیه بگیره.
حامد رفت و من موندم. بعداز حامد تنها شدم چون هیچ دوستی نداشتم. حامد چندسالی رو توی اتریش موند و وقتی برگشت برخلاف انتظار همه که فک
محدثه
00خوبه